ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 22 روز سن داره

تولد یک زندگی

پایان چهارماهگی

امروز 25 مرداد آخرین روز چهارماهگی  ایلیا و ورودش به ماه پنجم زندگیشه . کوچولوی دوست داشتنی مامان و بابا ، به سرعت در حال طی کردن روزها و بزرگ شدنه . میگن در آغاز هر ماه از زندگی ، چیز جدیدی به حرکات یا گفتار شیرخواران  افزوده میشه. اینکه تا چه حد این موضوع منشا علمی داره یا نه به کنار ، شاید تجربی بشه اینو فهمید اگه پدر و مادر به کارهای کودک شیرخوارشون با دقت توجه کنن. واسه ایلیا که اینطور به نظر میاد که اصوات جدیدی در حال تولید کردنه و حالا از فردا باید بیشتر بریم تو نخش تا ببینیم چه کاره جدیدی انجام میده . از شیرینی این روزا و شیرین کاریا که دیگه گفتن نداره . چیز مهمتری واسه والدین تازه کودک، غیر سروکله زدن با کودکشون در ا...
25 مرداد 1393

بازگشت به خانه

سلام سلام صد تا سلام  بلاخره من وپسری از سفر قندهار برگشتیم  بههههههه چه سفری بود به ما که خوشش گذشت . از اولش بگم که وقتی تو راه بودیم  با  اس به همه (دایی ها و خاله ها  و غیره ) خبر دادم ورودت رو  که مضمونش این بود : به یمن ورود ایلیا به شهر ، کوچه را چراغانی ، حیاط را شسته وفرش قرمز را پهن کنید که جیگر طلای شما وارد میشود  !      ستاد استقبال  مشتاقان ایلیا  فقط یادمون رفت از اون لحظه عکس بگیریم روزها پی درپی گذشت تا به روز  واکسن دو ماهگیت رسید   که اون روز همه مطالب رو توی یه کاغذ نوشتم که وقتی رسیدم برات بذارم اما خوب اون مطلب زیاده و ...
20 مرداد 1393

ایلیا ودرخت سیب

سلام . بالاخره بعد از حدود دو ماه و نیم دوری  ایلیا و مامانش ، هردو به سلامتی به خونه برگشتن . حالا شازده پسر بابا در عنفوان شیرخوارگی ! حدود 5/300 گرم وزن پیدا کرده. توی این یک هفته ای که از اومدنشون میگذره مجالی واسه بروز کردن مطالب وبلاگ نبود چون  ما سه نفر بیشتر مشغول خودمون بودیم البته مشغول اون یه نفر نیمه ! ... خب بالاخره بعد این مدت طولانی ،تغییرات آب و هوائی حسابی روی ایلیا و مادرش تاثیر گذاشته بود ( بالاخص  مامانش!) و بهمین خاطر قبل اینکه وبلاگ" آپ تو دیت" بشه لازم بود مامان ایلیا و ایلیا "آپ تو دیت" بشن ! واسه این پست فعلا بجای یک مطلب روزانه ( به روز)، قصد دارم یه کمی به عقب برگردم و از دا...
20 مرداد 1393
1